احادیثی از حضرت امام صادق (علیه السلام)
هر کس که نسبت به مردم جانب انصاف را رعایت کند، مردم داورى او را نسبت به دیگران بپسندند.
هر گاه روزگار، دوران ستم بود و مردمانش خیانتگر اطمینان به هر کسى ناتوانى است.
چون بلا پشت بلا آید، سلامتى از بلا برسد.
بدهکارى اندوه شب و خوارى روز است.
آنگاه که کار دنیایت نیکو گردید به [صحت] دینت بدبین شو.
به پدرانتان خوبى کنید تا فرزندانتان به شما خوبى نمایند و با زنان مردم پاکدامنى نمایید تا زنان شما پاکدامن گردند.
هر که بر خیانتگرى امانتى را بسپارد از جانب خداوند ضمانتى بر او نباشد.
حیاء دو گونه است: یکى از روى ناتوانى و دیگرى از توانایى و اسلام و ایمان است.
ترک حقوق موجب خوارى گردد و همانا مرد در این کار نیازمند دروغگویى شود.
اگر از میان گروهى مردم سلام کند یا پاسخ سلام را بدهد از دیگران کفایت می کند.
سلام کردن مستحب و پاسخش واجب است.
هر کس پیش از سلام، آغاز به سخن کرد پاسخش را ندهید.
آن که خدا را شناسد از او بیمناک باشد و آن کس که از خدا بیم داشته باشد نفس او از دنیا دست برکشد.
هراسان کسى است که هراس، زبان سخن گویى او را بند آورده است.
به امام صادق علیه السّلام گفته شد که مردمانى گناه می کنند و با این حال می گویند ما [به بخشش خدا] امیدواریم و پیوسته این گونه اند تا مرگ آنان را در برگیرد. پس امام صادق علیه السّلام فرمود: اینان مردمانی اند که دوست دارند در آرزو بسر ببرند، دروغ می گویند، امیدوار نیستند! به راستى هر که به چیزى امیدوار باشد آن را بجوید و هر که از چیزى بهراسد از آن فرار کند.
به راستى ما شخص خردورز و دانا و فهمیده و دینشناس و صبر پیشه و نرم رفتار و شکیبا و راست گفتار و وفادار را دوست داریم. همانا خداوند پیغمبران علیهم السّلام را با مکارم اخلاق ممتاز ساخت. پس هر که داراى مکارم اخلاق بود خدا را سپاس دارد و هر که از مکارم اخلاق بی نصیب بود باید با زارى کردن به پیشگاه خداوند مکارم اخلاق را از او بخواهد. پرسیده شد که مکارم اخلاق کدامند؟
امام صادق علیه السّلام فرمود: پرهیزگارى و قناعت و شکیبایى و سپاسدارى و صبر پیشه گى و حیا و سخاوتمندى و دلیرى و غیرت و راست گفتارى و نیکوکارى و بازپردازى امانت و یقین و نیک خویى و مردانگى.
از محکمترین دستگیره هاى ایمان آن است که در راه خدا دوست بدارى و دشمنى نمایى و بخشش کنى و مضایقه نمایى.
پس از مرگ تنها سه صفت [توشه] به دنبال شخص آید: صدقه اى که در هنگام حیات- به دست خداوند- پرداخت کرده پس از حیاتش نیز براى او جارى خواهد بود و شیوه درستى که به آن عمل شود و فرزند صالحى که برایش دعا کند.
به راستى دروغ وضوى شخص نمازگزار را درهم می شکند و روزه را باطل می نماید. پس به امام صادق علیه السّلام عرض شد که ما دروغ می گوییم. پس امام علیه السّلام فرمود:
نه دروغ بیهوده بلکه دروغ بستن بر خدا و پیامبرش و امامان صلوات اللَّه علیهم. پس آنگاه امام علیه السّلام فرمود: همانا روزه دارى تنها بازدارى از خوراک و آشامیدنى نیست؛ چرا که مریم علیها السّلام فرمود: «من براى [خداى] رحمان روزه نذر کردهام». [مریم (۱۹)، آیه ۲۶] یعنى سکوتى [نذر کرده ام] پس زبانهایتان را نگهدارید و چشمهانتان را فرو بندید و به یک دیگر حسد نورزید و کشمکش ننمایید؛ چرا که حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش هیزم را می خورد.
هر که چیزى را که در هر علم خداوند نیست به او نسبت دهد عرش خداوند بلرزد.
همانا خداوند می داند که براى مؤمن گناه بهتر از خود بزرگ بینى است و اگر این گونه نبود هرگز خداوند مؤمنى را به گناه نمی آلود.
هر که بدخوئى کند خویش را شکنجه نماید.
نیکى همچو اسمش نیکوست و هیچ چیز بالاتر از نکوئى نباشد جز پاداش نکوئى؛ و نیکى ارزانى خداوند به بنده اش است و این گونه نباشد که هر که خواهد به مردم نیکى کند بتواند و نه هر که مشتاق نیکى باشد بر آن توانا باشد و نه هر که بر آن تواناست اجازه یابد. پس هر گاه که خداوند بر بندهاش منت نهد شوق و توانایى و اجازه بر نیکى را در او گرد آورد پس اینجاست که نیک بختى و ارجمندى براى خواهنده نیکى و نیکوکار کامل شود.
بر [نعمت] مورد علاقه جز با سپاسدارى افزوده نگردد و از سختى جز با شکیبایى کم نگردد.
دنیا زندان مؤمن و شکیبایى دژ او و بهشت منزلگاهش باشد و دنیا بهشت کافر و گور زندانش و آتش منزلگاهش باشد.
خداوند در باره مرگ یقینى شک ناپذیر که شبیه تر باشد به شک یقین ناپذیر نیافریده است.
هر گاه بنده اى را دیدید که در جستجوى گناهان مردم است و گناه خویش را از یاد برده بدانید که او فریفته [شیطان] گردیده است.
خورنده سپاسگزار همانند روزه دار اجر خواه پاداش می برد و تندرست سپاسمند همانند بیمار شکیبا پاداش دارد.
آن کس که دانا نباشد نشاید که خوشبخت شمرده شود و آن کس که مهرورز نباشد نشاید که ستایش گردد و آن کس که شکیبا نباشد نشاید که کامل شمرده شود و آن کس که از سرزنش و نکوهش دانشمندان دورى نگزیند در او امید خیر دنیا و آخرت نرود و خردورز را سزاست که راست گفتار باشد تا سخنش پذیرفته آید و سپاسگزار باشد تا مستوجب فزونى گردد.
تو را نسزد که خیانتگرى را که خیانتش تجربه شده را امین دانى و تو را نشاید که به کسى که امانتى سپرده اى، متهم کنى.
هر گاه روزگار، دوران ستم بود و مردمانش خیانتگر اطمینان به هر کسى ناتوانى است.
چون بلا پشت بلا آید، سلامتى از بلا برسد.
به برادرت اطمینان کامل مکن؛ چرا که زمین خوردن در اثر اطمینان کامل، جبران نپذیرد.
اسلام مرتبه اى است و ایمان مرتبه اى بالاتر و یقین مرتبه اى بالاتر از ایمان است و آنچه مردم به آن رسند کمتر از یقین است.
تکان دادن کوه ها آسانتر از تکان دادن قلبى از جایگاهش است.
ایمان در دل است و یقین الهاماتى است.
دلبستگى به دنیا موجب غم و اندوه شود و دل نبستن به دنیا آسودگى روحى و جسمى آورد.
امام صادق علیه السّلام به دو مرد که در حضورش نزاع مىکردند فرمود: هان! هر که با زورگویى پیروزى یابد، پیروزی اش نیکو نباشد و آن کس که با مردم بدى کند نبایستى از بدى مردم، ناراحت گردد.
برقرارى ارتباط بین برادران در وطن، دیدار یک دیگر و هنگام سفر، نامه نگارى است.
مؤمن با سه صفت درستى یابد: فهم جویى در دین و نیک دارى اندازه مخارج زندگى و بردبارى بر سختى.
بر مؤمن عورتش غلبه نکند و شکمش آبرویش را نبرد.
نیکى نمودن جز بر عیال وار یا دیندار سزاوار نباشد و چه کماند آنان که نیکویى را شکر می گزارند.
به راستى مؤمن [چون] امر به معروف شود یا نهى از منکر گردد پند پذیرد یا نادان یاد گیرد ولى آن که تازیانه و شمشیر دارد [پند یا آموزش] قبول نکند.
تنها کسى می تواند امر به معروف کند یا نهى از منکر نماید که داراى سه صفت باشد: به آنچه امر می کند و از آنچه نهى می نماید آگاه باشد، عادلانه امر کند و نهى نماید، با مهربانى امر و نهى کند.
هر کس [با عدم وجود زمینه] بر سلطان ستمگر اعتراضى نماید اگر از جانب سلطان، بلایى ببیند بر آن بلا پاداشى نبرد و بردبارى به آن، روزی اش نگردد.
به راستى خداوند بر مردمى نعمتهایى را ارزانى نمود ولى آنان سپاسش نداشتند پس آن نعمتها موجب عذابشان گردید؛ و مردمى را به سختیها دچار ساخت و شکیبایى نمودند پس آن سختیها، بر آنان نعمت گردید.
بهسازى روابط اجتماعى و مردمدارى [همچون] پیمانه پرى است که دو سوّم آن تیزهوشى و یک سوّمش نادیده انگارى [عیوب دیگران] است.
انتقامجوئى از بینوایان چه قدر زشت است.
از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد که مردانگى چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: [این است که] خدا تو را در آنجا که بازداشتهات، نبیند و از آنجا که امر نموده، تو را غایب نبیند.
مردى از امام صادق علیه السّلام خواهش کرد که سخنى کوتاه که نکویى دنیا و آخرت را داراست به او بیاموزد. امام علیه السّلام فرمود: دروغ مگوى.
از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد که بلاغت چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: آن که به چیزى آگاهى یافت سخنش در آن زمینه کم شود و به راستى بدین جهت او را بلیغ خوانده اند که به کمترین تلاش به مقصودش دست می یابد.
عمل کننده بدون بینش همچون رهپوى به بیراهه باشد. تندرویش جز بر دوری اش از مقصد نیفزاید.
آن که خدا را شناسد از او بیمناک باشد و آن کس که از خدا بیم داشته باشد نفس او از دنیا دست برکشد.
هراسان کسى است که هراس، زبان سخن گویى او را بند آورده است.
از محکمترین دستگیره هاى ایمان آن است که در راه خدا دوست بدارى و دشمنى نمایى و بخشش کنى و مضایقه نمایى.
پس از مرگ تنها سه صفت [توشه] به دنبال شخص آید: صدقه اى که در هنگام حیات- به دست خداوند- پرداخت کرده پس از حیاتش نیز براى او جارى خواهد بود و شیوه درستى که به آن عمل شود و فرزند صالحى که برایش دعا کند.
هر که چیزى را که در هر علم خداوند نیست به او نسبت دهد عرش خداوند بلرزد.
همانا خداوند می داند که براى مؤمن گناه بهتر از خود بزرگ بینى است و اگر این گونه نبود هرگز خداوند مؤمنى را به گناه نمی آلود.
نیک رفتارى با مردم یک سوم خرد است.
خنده مؤمن لبخند است.
امام صادق علیه السّلام به مفضّل فرمود: تو را به شش صفت سفارش می کنم که به شیعیانم برسانى. عرض کردم: سرورم! آنها کدامند؟ امام علیه السّلام فرمود: بازپردازى امانت به آن کس که تو را امانتى سپرده و اینکه هر آنچه براى خود مىپسندى براى برادرت نیز بپسندى و بدان که کارها را پایانى است؛ پس، از پایان کارها پروا دار و براى کارها غافلگیری هایى باشد؛ پس برحذر باشد و مباد تو را که از کوهى بالا بروى که بالا رفتن از آن آسان و بازگشت دشوار است و به برادرت وعدهاى مده که توان انجامش را نداشته باشى.
خداوند در سه چیز به هیچ کس معافیّتى نداده است: نیکى به پدر و مادر، چه خوب باشند و چه بد، وفاى به عهد براى نیکوکار و بزهکار و بازپردازى امانت به نیکوکار و بزهکار.
هر کس دلبسته دنیا شود در سه صفت اسیر گردد: اندوهى که به پایان نرسد و آرزویى که به دست نیاید و امیدى که به آن نتوان رسید.
نیکخویى از دینورزى است و روزى را افزون کند.
یکی از منابع: تحف العقول-ترجمه حسن زاده