سخنان کوتاهی از حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام)


هیچ قومى مشورت نکردند جز اینکه راه خود یافتند.

پستى آن است که شکر نعمت نگزارى.

به یکى از فرزندانش فرمود: پسر جان، با هیچ کس طرح دوستى نریز جز اینکه از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقیش) آگاه شوى، و چون دقیق وارسى کردى با او بر اساس گذشت از لغزشها و برادرى در سختیها رفاقت کن.

نه چون پیروزمندان در طلب (دنیا) بکوش، نه مانند تسلیم ‏شدگان به تقدیر تکیه کن (نه حرص و نه سستى) که بدنبال فضل (و احسان خدا) رفتن سنت است و حرص- نزدن عفت، نه عفت روزى را باز پس زند نه حرص آن را بیفزاید، که روزى قسمت شده، و آزمندى گناه است.

نزدیک (خویشاوند) آن است که دوستى نزدیکش کند گرچه نسبش دور باشد. و دور (بیگانه) آن است که محبت دورش سازد گرچه نسبش نزدیک باشد. چیزى از دست به بدن نزدیک‏تر نیست اما گاه می شکند، معیوب می شود و جدا می ‏گردد.

آن که کار خود به خدا واگذارد هرگز وضعى غیر از آن که خدا برایش انتخاب کرده، نخواهد. ننگ از آتش بهتر است.

خیر خالص، شکر در نعمت است و صبر در مصیبت.

به مردى که از بیمارى برخاسته بود فرمود: خدا یادت کرده، یادش کن، و گناهانت را بخشیده، شکرش گوى.

چون که حسن بن على (ع) از یاورانش سستى دید و معاویه نامه‏ اى به آن جناب و اصحابش نوشت و پیشنهاد صلح کرد، حضرت خطبه ‏اى خواند و چنین فرمود: آنچه ما را از نبرد شامیان باز داشت نه شک بود و نه پشیمانى، در گذشته ما با نیروى سلامت و پایدارى می ‏جنگیدیم، اما امروز سلامت به دشمنى آمیخته، و پایدارى به بیتابى، در حرکت به صفین دین شما پیشاپیش دنیا بود و امروز دنیاتان بر دین مقدم شده  …

گفتند: در وجود شما عظمت و بزرگوارى هست، فرمود: آنچه در وجود من است عزت است. خداوند فرماید: «عزت از آن خدا و پیغمبر و مؤمنان است»

 امام (ع) برادر (و رفیق) شایسته‏اى داشته که در وصفش فرموده:

در چشم من از همه مردم بزرگتر بود، بالاترین صفتى که چنین بزرگش کرده بود کوچکى دنیا در نظرش بود، از سلطه جهالت بیرون بود، هرگز دست بسوى کسى دراز نمی ‏کرد جز به (برادر) معتمدى به منظور نفعى، شکوه نمى‏کرد، خشمگین نمی ‏شد، بستوه نمی ‏آمد، غالبا خاموش بود، چون لب می ‏گشود سرآمد گویندگان بود، (با دوستان، و در رفتار عادى از غایت فروتنى) ضعیف و ناتوان می نمود، اما چون نوبت جد (و پیکار) مى‏رسید شیر ژیان بود، در محفل علما به شنیدن علاقه‏مندتر بود تا گفتن، اگر کسى در سخن بر او غالب می ‏شد، در سکوت هیچ کس بر وى چیره نمی ‏شد، کارى را که نمی ‏کرد نمی ‏گفت، و کارهائى را نگفته می ‏کرد، چون دو کار پیش می ‏آمد که نمی ‏دانست کدام موجب قرب پروردگار است می ‏نگریست هر کدام به هواى نفس نزدیکتر بود آن را وامینهاد، بر کارهائى که گاه ممکن بود از او سرزند کسى را ملامت نمی ‏کرد.

هر که پیوسته به مسجد رود یکى از هشت فائده را برد: ۱- آیه محکمى از قرآن (که از آن بهره یابد) ۲- یا رفیقى به چنگ آرد ۳- یا علم تازه‏اى فرا گیرد ۴- یا از رحمتى که در انتظارش بوده برخوردار شود ۵- یا سخنى بشنود که دلیل راه شود ۶- یا مانع گناه گردد ۷- یا (لا اقل) از شرم و حیا دست از معصیت بشوید ۸- یا از ترس ترک گناه کند.

پرسیدند: مروت (و مردانگى) چیست؟ فرمود: مردانگى به نگهدارى دین است و اصلاح مال و قیام به حقوق (اداى حق دیگران).

تیزبین‏ ترین چشم آن است که در خیر نفوذ کند (خیرها را ببیند) شنواترین گوش آن است که پند را نگه دارد و بکار بندد، سالمترین دل آن است که از (آلودگى) شک و شبهه پاک باشد.

مردى از آن حضرت تقاضاى نصیحت کرد، فرمود: مبادا مرا بستائى که من خود را بهتر می ‏شناسم، یا تکذیبم کنى که متهم به دروغ، رأیى ندارد (و اظهار نظر نباید بکند) یا در حضور من از کسى غیبت کنى  گفت: مرخصم؟ فرمود: آرى اگر خواهى برو.

هر که هواى عبادت دارد باید دل را پاک کند، اگر نافله (و مستحب) به واجب زیان رساند ترکش کنید، یقین پناهگاه سلامت است، هر که متذکر دورى راه باشد مهیا شود، عاقل به نصیحت خواه خیانت نکند. میان شما و موعظه پرده عزت آویخته (تا کبر و بزرگى برنخیزد موعظه بر دل ننشیند) علم عذر دانش ‏طلبان را برطرف ساخته (که انسان تا جاهل است معذور است، و البته نه هر جاهلى) آنها که مدتشان سرآمده درخواست مهلت کنند، و آنها که فرصت دارند سهل ‏انگارى نمایند.

بندگان خدا! از خدا پروا کنید، و در طلب (سعادت و نجات) پیش از فرا رسیدن دوران پیرى بکوشید، و قبل از نزول عذابها و رسیدن (مرگ) در هم کوبنده لذتها، بعمل بشتابید که نعمت دنیا نپاید و مصیبتهایش ایمنى ندارد، و بدیهایش اجتناب‏ ناپذیر است، غرورى ناپایدار و تکیه ‏گاهى خمیده و بی ‏اعتبار است. بندگان خدا! از این عبرتها پند گیرید، از آثار (گذشتگان) عبرت گیرید، به (شکرانه این همه) نعمت دست از گناه بکشید، از موعظه‏ ها بهره گیرید، خداوند پناه و یاورى کافى است، قرآن براى مقابله و پیکار کافى است (که در قیامت به مخاصمه برخیزد)، بهشت براى پاداش و دوزخ براى کیفر و وبال بس است.

روز عید فطرى بود، امام (ع) در راه به جمعى که مشغول بازى و خنده بودند برخورد، بالاى سرشان ایستاد و فرمود: خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق قرار داده، که با اطاعت و عبادت بر یک دیگر پیشى گیرند، و به هدف رضا و خشنودى او برسند، قومى سبقت جستند و سبق بردند، قومى دیگر عقب ماندند و نومید شدند، و اى بسى شگفت از آنها که در روزى که نکوکاران پاداش گیرند و باطل‏گرایان زیان بینند به خنده و بازى پردازند؛ به خدا قسم، اگر پرده برافتد خواهید دید که نیک رفتار به نیکى خویش مشغول است و بدکردار به رفتار بدش گرفتار، سپس (آنها را وانهاد و) رفت.

یکی از منابع:  تحف العقول-ترجمه جنتى‏