پدید آورنده : اسماعیل نساجی زواره ، صفحه ۴۰
« مجله پاسدار اسلام »
آغازین سخن
امامان معصوم(ع) چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های حکمت الهی هستند که چون چراغی پر فروغ و خاموش نشدنی فراسوی علم را با پرتو افشانی خود روشن می کنند. آنان با اندیشه ها و افکار منوّر خود تاریکی های جهل را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید می ساختند.
پاسدار حریم وحی امام جعفر صادق(ع) در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود.(۱) دوران امامتش از سال ۱۱۴ ه.ق شروع شد و مقارن بود با خلافت پنج تن از خلفای اموی و دو طاغوت عباسی. آن بزرگوار در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه.ق در سن ۶۵ سالگی توسط منصور دوانیقی مسموم شد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.(۲)
در زمان امامت آن حضرت بر اثر جنگ و ستیزهای بنی عباس برای براندازی حکومت بنی امیه و درگیری شدیدی که آنها با یکدیگر داشتند، فضای مناسبی برای ایشان فراهم شد و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین، در جهت بارور نمودن فرهنگ غنی اسلامی و هدایت جامعه مسلمانان از دریای موّاج اندیشه های خود بهره می برد. مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، گامی است در بیان اندیشه های تابناک آن گوهر نبوی امید است که ره توشه ای باشد برای پویندگان راه امامت و ولایت.
استناد به قرآن
با اندکی تأمّل در زندگانی امام جعفر صادق(ع) روشن می شود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژه ای داشته و زندگی روزمرّه خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتو افشانی می کرد. آن حضرت با حالت ملکوتی خاصّی آیات قرآن را در نماز تلاوت می کرد، به طوری که از حالت عادی خارج می شد. روزی یکی از حاضران از او پرسید: این چه حالی بود که به شما دست داد؟ فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده اش شنیدم.(۳)
مسعده بن صدقه می گوید: شنیدم که از امام صادق(ع) پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهی از منکر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود:خیر! به ایشان عرض شد چرا؟ فرمود: بر کسی واجب است که توانمند، دارای جایگاه علمی و عالم به معروف و منکر باشد و بر انسان ناتوان واجب نیست. دلیل آن قرآن کریم است که می فرماید: ولتکن منکم امّهٌ یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛(۴) باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
تعبیر (منکم) عدّه ای خاص را بیان می کند، نه عموم مردم را چنان که در این آیه شریفه آمده است: و من قوم موسی امّهٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون؛(۵) و برخی از قوم موسی به راه حق هدایت می کنند و به آن باز می گردند. عنی عدّه ای از قوم موسی(ع) به حق هدایت می کنند نه همه.
در این جا امام صادق(ع) به حرف مِن در منکم و من قوم موسی استدلال کرد که امر به معروف و نهی از منکر بر همه افراد واجب نیست، بلکه بر کسانی که توانایی و آگاهی نسبت به معروف و منکر داشته باشند، واجب است.(۶)
هم چنین صادق آل محمد(ص) در سیره عملی خود خاطرنشان نموده است که هر فرد مسلمان بنابر ظرفیت وجودی خود می تواند از معارف، حقایق و آموزه های قرآنی بهره ببرد، لذا هدایت جویان کوی سعادت را به اندیشیدن در آیات قرآن تشویق و ترغیب نموده است و می فرماید: همانا قرآن جایگاه نور هدایت و چراغ شب های تار است. پس شخص تیزبین باید در آن دقت کند و برای بهره مندی از پرتوش نظر خویش را بگشاید! زیرا که اندیشیدن مایه زندگانی و حیات قلب انسان بیناست.(۷)
آن حضرت در جای دیگر در مورد عدم شتاب در قرائت قرآن و توجه به محتوای آیات می فرماید: قرآن نباید با سرعت خوانده شود و باید شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آیه ای که در آن نام بهشت برده شده است، گذرکنی آن جا بایست و از خدای عزّ و جلّ بهشت را بخواه و چون به آیه ای که در آن دوزخ ذکر شده است، گذرکنی، نزد آن نیز توقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.(۸)
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت همچنان که مردم را به تدبّر و تعمّق در آیات قرآن سفارش می کرد، خود نیز در آیات قرآن تدبّر و دقت می نمود و در این راه از خداوند منّان توفیق طلب می کرد. آن حضرت وقتی قرآن را در دست می گرفت، قبل از تلاوت به خداوند عرض می کرد: خدایا! من شهادت می دهم که این قرآن از جانب تو بر پیامبر(ص) نازل شده است و کلام توست که بر زبان پیامبر جاری شده است. خدایا نگاه کردنم را در قرآن عبادت و قرائتم را تفکّر و فکر کردنم را عبرت پذیری قرار بده و نیز قرائتم را قرائت بدون تدبّر قرار مده و به من توفیق ده که در آیات قرآن و احکام آن تدبّر کنم. بدرستی که تو مهربان و رحیم هستی.(۹)
دفاع از حریم ولایت
مردم بعد از رحلت پیامبر(ص) جایگاه امامت و ولایت را نشناختند، بنابراین کسانی روی کار آمدند که هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنان نبود، لذا این عدم آگاهی و شناخت پی آمدهای ناگواری همچون: به وجود آمدن اختلافات، رواج بدعت ها و وارد نمودن زیان های سنگین علمی و فرهنگی بر جامعه اسلامی را به دنبال داشت، به همین علت امامان معصوم(ع) در طول تاریخ اسلام تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستی از امامت و ولایت و جایگاه آن در شرع مقدّس اسلام ارایه دهند.
امام صادق(ع) همچون پدران بزرگوارش سخت تلاش نمود تا از فرصت ها بهره برداری نماید و در جامعه ای که امامت و خلافت رنگ پادشاهی و خودکامگی به خود گرفته بود، معنا و تفسیر روشنی از امامت و جایگاه آن ارایه دهد و مردم را به شناخت امام عصر خود رهنمون کند.
ایشان در این زمینه می فرماید: من بات لیلهً لایعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه؛(۱۰) هر کس شبی را به صبح برساند و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.
عیسی بن سری می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم، پایه هایی را که اسلام بر آن بنا شده به من بفرما. آن حضرت فرمود: گواهی دادن به یگانگی خدا و این که محمد(ص) فرستاده اوست و اقرار نمودن به آن چه که از جانب خداوند آورده و پیروی از ولایتی که خداوند عزّ و جلّ به آن امر فرموده و آن ولایت آل محمد(ص) است.(۱۱)
آموزه های دینی مبیّن این حقیقت است که یکی از انتظارات ششمین امام از شیعیان این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت با دل و جان ولایت آنان را بپذیرند و آن چنان به این ولایت دلبستگی داشته باشند که خوشی و ناخوشی زندگی خویش را با محبّت و ولایت ائمه اطهار(ع) پیوند زنند. آن حضرت در این باره چنین می فرماید: رحم اللّه شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا. یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا؛(۱۲) خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی سرشت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند، آنان به خاطر غم و اندوه ما غمناک می شوند و به خاطر شادی ما خوشحال.
آن حضرت در سیره عملی خود شیعیان و ولایت مداران راستین را از مدّعیان ولایت جدا نموده به طوری که می فرماید: الشّیعه ثلاثه اصنافٍ: صنفٌ یتذیّنون بنا و صنفٌ یستأکلون بنا و صنفٌ منّا والینا. یأمنون بامننا و یخافون بخوفنا و لیسوا بالبذر المذیّعین و لابالجفاه المرائین. ان غابوا لم یفقدوا و ان شهدوا لم یؤبه بهم(۱۳)اولئک مصابیح الهدی؛ شیعیان ما سه گروه هستند:گروهی به وسیله ما خود را زینت می دهند و ما را مایه سرافرازی و آبروی خویش قرار می دهند و گروهی ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خود قرار می دهند و گروهی دیگر که از ما و پیرو راه ما هستند. گروه سوم با امنیت ما آرامش می یابند و با ترس ما ترسان هستند. بذرهای کاشته شده اسرار را پخش نمی کنند و در برابر جفاکاران خودنمایی ندارند. اگر پنهان باشند، کسی سراغ آنان را نمی گیرد و اگر آشکار باشند کسی به آنان اعتنا نمی کند، اینان چراغ های هدایت (شیعیان واقعی) هستند.
به استناد حدیث مزبور شیعیان واقعی سراپا تسلیم فرمان امام خویش می باشند و هرگز اهل بیت(ع) را رها نخواهند کرد، چنان که آن امام بزرگوار در جای دیگر می فرماید: کذب من زعم انّه من شیعتنا و هو متمسّکٌ بعروه غیرنا؛(۱۴) دروغ گوست آن کسی که خود را شیعه ما بداند ولی به ریسمانی غیر از ما چنگ زند. چرا که رستگاری و سعادت ابدی جز در سایه پذیرش امامت و ولایت امامان معصوم(ع) میسّر نیست.
امام صادق(ع) علاوه بر سفارش های مکرّر به ولایت پذیری شیعیان، در مکتب تربیتی خویش شیعیان ولایی تربیت نمود. یکی از این تربیت شدگان عبداللّه بن یعفور است که در پذیرش ولایت امامان معصوم(ع) الگویی کامل و جاویدان برای تمام شیعیان می باشد.
تکریم شاگردان
یکی از روش های صحیح و کارآمد در تربیت انسان، روش احترام و تکریم شخصیّت است. این شیوه در حقیقت پشتوانه سلامت روان بشر و از مهم ترین عوامل رشد شخصیّت اوست.
خداوند متعال در قرآن کریم بنی آدم را تکریم نموده است و هیچ موجودی را برتر از او نیافریده است: ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیّبات و فضّلناهم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً؛(۱۵) ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب های راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.
از آیه مزبور چنین استنباط می شود که خداوند بر نوع بشر منّت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکی کرامت و بزرگواری و دیگری برتری بر سایر مخلوقات.
سیره عملی امام صادق(ع) گویای توجه و احترام به شخصیّت مردم بخصوص شاگردان مکتبش بود. در زمان آن حضرت هر کس بر او وارد می شد، مورد تکریم قرار می گرفت که این خود یکی از عوامل بسیار مؤثّر در گرایش مردم به دین و مکتب جعفری بود.
دوران ۳۴ ساله امامت آن حضرت یک فرصت طلایی بود تاکام تشنگان معارف ناب الهی را از زلال سرچشمه وحی سیراب سازد. از این رو تمام برخوردهای آن بزرگوار با افراد و گروه ها آموزنده بود.
سلوک علمی امام صادق(ع) طی این چند سال(۳۴ سال) برخورد شایسته یک استاد را با شاگردان خود به زیباترین وجه ترسیم می کند.
تاریخ زندگی برخی یاران و شاگردان امام صادق(ع) و تعبیرات بسیار زیبایی که آن حضرت در حضور و یا در غیاب آن ها می فرمود، به خوبی نشانگر آن است که امام تا چه حد آنان را مورد تشویق و احترام قرار می داد. در میان یاران امام صادق(ع) شاگردان جوانی حضور داشتند. یکی از این جوانان هشام بن الحکم بود که به گفته شیخ مفید(ره) آن چنان در نزد امام مقام و منزلت داشت که گاهی برخی را به شگفتی وا می داشت. وی می نویسد: روزی هشام بن الحکم در منا بر آن حضرت وارد شد در حالی که تازه جوانی بیش نبود و در آن مجلس بزرگان شیعه همانند: یونس بن یعقوب، حمران بن اعین و ابوحمزه احول حضور داشتند. در حالی که از تمامی حاضران کوچک تر بود، امام صادق(ع) او را بر همگان مقدّم داشت. همین که امام دریافت که احترام به هشام بر حضّار گران آمده است، فرمود: این جوان با قلب، زبان و دستش یاری کننده ماست.(۱۶)
دعوت به پیروی از اخلاق حسنه
نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشری و انسانی است و به جامعه خاصی اختصاص ندارد. حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کس به عمق و ژرفای آن نمی رسد، چنان که امام صادق(ع) می فرماید: لایکون حسن الخلق الّا فی کلّ ولیٍّ و صفیٍّ و لا یعلم ما فی حقیقه حسن الخلق الّا اللّه تعالی؛(۱۷) حسن خلق یافت نمی شود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آنچه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسی نمی داند.
رئیس مکتب جعفری نه تنها به بیان اهمیّت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود برای ثمربخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداق های عینی آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور ملموس تر و محسوس تر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: العفو عمّن ظلمک و صله من قطعک و اعطاء من حرّمک و قول الحقّ و لو علی نفسک؛(۱۸) گذشت از کسی که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسی که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسیکه تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هرچند به ضرر تو باشد.
صادق آل محمّد(ص) در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و می فرماید: حسن الخلق یزید فی الرزق؛(۱۹) خوی نیک باعث افزایش روزی می شود.
در روایتی دیگر شیعیان را به خوش رفتاری با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانی شدن عمر می داند و می فرماید: من حسن برّه فی اهل بیته زید فی عمره؛(۲۰) هر کس با خانواده خود، خوش رفتاری کند، عمرش طولانی می شود.
هم چنین رعایت اصول اخلاقی و توجه به آداب انسانی و خوش برخوردی را از ویژگی های مکتب تشیّع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بدخلقی تأکید نموده است.
طاغوت ستیزی
یکی از ابعاد مهم زندگی امام صادق(ع) مبارزات سیاسی آن حضرت است. ایشان از هر فرصتی برای طرد و نفی طاغوتیان و ستمگران استفاده می کرد و در کنار نهضت فکری به نهضت سیاسی پرداخت. او قیام های اسلامی را تأیید می کرد و طرفداران قیام را به عنوان نهی کنندگان از منکر تشویق می نمود.
ششمین امام شیعیان در طول دوران امامت خویش زحمت های فراوان و رنج های طاقت فرسایی را تحمّل کرد و به پیروزی های چشمگیر و ماندگار نایل شد.
آن حضرت نه تنها به طاغوتیان و سردمداران ظلم فرصت نمی داد، بلکه همواره با افکار و اندیشه های خود مردم را از نزدیک شدن به آنان برحذر می داشت. ایشان در این زمینه با صراحت می فرماید: کسی که درباره موضوعی چه حق و چه باطل نزد آنان (بنی امیّه و یا بنی عباس) برود مانند کسی است که برای داوری نزد طاغوت و ستمگر رفته است و آن چه که طاغوت حکم کند اگرچه به حق باشد از منظر آموزه های وحیانی مردود است.(۲۱)
ایشان در زمینه طاغوت زدایی و طرد جریان های طاغوتی باز می فرماید:من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فیه کان قرینه فی النّار؛(۲۲) هر کس که سلطان ستمگری را ستایش کند و در برابر او کرنش و فروتنی نماید تا در کنار او به نوایی برسد، چنین کسی همنشین آن سلطان در آتش دوزخ خواهد بود.
بیدار سازی وجدان ها
آموزه های الهی نشان می دهد که انسان هرچند ممکن است که در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون هرگز دچار فراموشی حقایق نمی شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرتش می توان او را نجات داد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: ولئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه…؛(۲۳) اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می گویند خدا.
این روش را در سیره امام صادق(ع) هم می بینیم، روشی که در آن، امام از مخاطبش می خواهد که خود را در موقعیّت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه می جوید و چه می خواهد؟
مردی به خدمت آن حضرت آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده اند و مرا سرگردان نموده اند. امام فرمود: ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی. گفت: آری. فرمود: در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری تو را نجات دهد، دل بسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است. آن جا که فریادرسی نیست، او فریادرس است.(۲۴)
تبلیغ عملی
مؤثرترین روش امامان در عرصه تبلیغ، تبلیغ عملی است، یعنی خود تجسّم عالی ارزش های انسانی بودند.
قرآن کریم افرادی را که از خوبی ها می گویند، امّا خود به آن عمل نمی کنند، مورد نکوهش قرار می دهد: یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون…؛(۲۵) ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را که انجام نمی دهید به مردم می گویید…
بیش ترین سفارش امامان در عرصه تبلیغ دین، دعوت به تبلیغ عملی بوده است. از نگاه آنان عالم واقعی کسی است که علمش همراه با عمل باشد. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: العالم من صدّق فعله قوله و من لم یصدّق فعله قوله فلیس بعالمٍ؛(۲۶) دانشمند کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و هر کس که کردار او سخن وی را تصدیق نکند و بر خلاف گفته اش باشد، دانشمند نخواهد بود.
آن گوهر نبوی در روایت دیگر می فرماید: کونوا دعاه النّاس باعمالکم ولاتکونوا دعاه النّاس بالسنتکم؛(۲۷) مردم را با عمل خود به نیکی ها دعوت کنید نه با زبان خود.
تأثیر عمیق دعوت عملی از این جا سرچشمه می گیرد که هرگاه شنونده بداند که گوینده از صمیم جان سخن می گوید و به گفته خویش صددرصد اعتقاد و ایمان دارد، گوش جان خود را بر روی سخنان گوینده می گشاید، زیرا سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
ارتباط با نسل جوان
در تربیت اسلامی هدایت و تربیت نسل جوان اهمیّت ویژه ای دارد. نوجوان قلبی پاک و روحی حساس و عاطفی دارد. ارزش دادن به شخصیّت جوان بهترین شیوه ارتباط با اوست.
شیوه رفتاری امام صادق(ع) با جوانان و دستورالعمل های آن حضرت برای جوانان و نحوه برخورد با آنان بهترین راهکار برای حل مشکلات و معضلات این قشر است. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایای اخلاقی در نوجوانان و جوانان توجه نموده و این چنین می فرماید: علیک بالاحداث فانّهم اسرع الی کلّ خیرٍ؛(۲۸) بر تو باد تربیت نوجوان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبی ها را می پذیرند.
تقویت مبانی اعتقادی فرزندان
دوران کودکی و نوجوانی بهترین زمان برای تربیت و پایه گذاری زندگی سالم و سعادتمندانه فرزندان است. انبوه نتایج علمی که امروزیان بدان دست یافته اند در سایه استمداد از تجربیّات گذشتگان و استفاده از فناوری های جدید تحقق یافته است، با این حال پیوسته طرح ها و نظریات جدیدی درباره تربیت کودکان و نوجوانان به دست می آید که گاه به طور کامل ناقض نظریات گذشته است، امّا در قرن ها پیش که هیچ یک از این امکانات پژوهشی وجود نداشت، از سوی پیشوایان معصوم(ع) رفتارها و گفتارهایی در برخورد با کودکان و نوجوانان مشاهده شده است که محققان امروزی در ژرفای آن درمانده اند، به طوری که ره یافت های جدید علم روان شناسی بر همه آن ها مهر تأیید زده است.
مطالعه در سیره ارزشمند امام صادق(ع) نشان می دهد که آن حضرت همچون پدران بزرگوارش توجّه خاصی به تربیت فرزندان داشت، لذا به منظور تحقق چنین امری راهبردهایی را در سیره عملی خویش ارایه می دهد. یکی از راهبردهایی را که آن بزرگوار در زمینه یادگیری مورد تأکید قرار می دهد تقویت مبانی اعتقادی فرزند است. ایشان در این زمینه می فرماید: هنگامی که کودک به سن سه سالگی رسید، لااله الّا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول اللّه را به او آموزش دهید سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را یاد بدهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا سن شش سالگی به حال خود رها کنید و فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتی سن هفت سالگی را پشت سرگذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به وی بگویید که نماز بخواند. وقتی نه ساله شد، وضو گرفتن و نماز خواندن آموخته است.(۲۹)
تشویق به تفکّر
پیشرفت های جوامع و افراد بر اثر بهره وری از توان عقل و تفکّر و قدرت عمل و تلاش است. پیامبران، امامان و بنگان صالح خدا همگی اهل تفکّر و تعقّل بوده اند. در منزلت ابوذر غفاری امام صادق(ع) می فرماید: کان اکثر عباده ابی ذرٍّ التّفکّر و الاعتبار؛(۳۰) بیش ترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت اندوزی بود.
امام صادق(ع) در سیره رفتاری و عملی خود برای اندیشه و تفکّر ارزش والایی قائل بود، لذا زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تفکّر در مسائل دینی بیان فرموده است.
آن حضرت می فرماید: لاخیر فی من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فی باب ضلالتهم و هو لایعلم؛(۳۱) از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقّه نکند، ارزش ندارد. اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج می شود، هرگاه به آن ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار می دهند در حالی که خودش نمی داند.
ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آن قدر مهم است که می فرماید: اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقّه نمی کند، او را تأدیب خواهم کرد.(۳۲)
بهره گیری از افراد توانا
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابی قابلیّت ها و توانمندی های شاگردان خود، برخی از آن ها را برای پاسخ به سؤالات و گفت و گوهای علمی پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادی به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیده ای همچون: هشام بن سالم، هشام بن حکم، حمران بن اعین و… را تربیت کرده بود و به موقع از آن ها استفاده می کرد.
هشام بن حکم می گوید: مردی از شام وارد شد و به امام صادق(ع) گفت:می خواهم چند سؤال بکنم. حضرت پرسید: درباره چه می خواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. مرد گفت: می خواهم با خودتان بحث کنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه کردی، بر من پیروز شده ای. مرد شامی آن قدر سؤال کرد و پاسخ شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالی پرسید که او جوابی نداشت.
مرد این بار تقاضای پرسش درباره نحو کرد. امام او را به ابان بن تغلب حواله داد و در فقه به زراره بن اعین و در کلام به مؤمن الطّاق و در توحید به هشام به سالم و در امامت به من معرفی کرد و او در تمام موارد مغلوب شد.
امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامی گفت:گویا می خواستی به من بفهمانی که در میان شیعیان چنین مردمی داری؟ امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.(۳۳) این رویداد بیان گر انسجام و تبلیغ گروهی است که امام صادق(ع) در مورد آن فرموده است: رحم اللّه عبداً اجتمع مع آخر فتذکّر امرنا؛(۳۴)خدا رحمت کند بنده ای را که با دیگری هماره شود تا دستورات ما را تبلیغ کند.
فرجام سخن
امام صادق(ع) طی ۳۴ سال امامت با برکتش شور و نشاط علمی و فرهنگی خاصی در جامعه اسلامی گسترش داد که در تاریخ زندگی بشر کم سابقه بوده است. وی در میدان مبارزه با همه جریانات فکری به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه های منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامی را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولی سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسی قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمی آمد که شاهد پیشرفت علمی و شهرت روز افزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزی امام کرسی خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پی ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا این که سرانجام با انگور زهرآگین امام صادق(ع) را به شهادت رساند.
پی نوشت ها:
۱٫ الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۷۴٫
۲٫ مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، ج ۳،ص ۲۹۷٫
۳٫ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۴، ص ۲۴۸٫
۴٫ سوره آل عمران، آیه ۱۰۴٫
۵٫ سوره اعراف، آیه ۱۵۹٫
۶٫ تفسیر نورالثقلین، علی بن جمعه الحویزی، ج ۱، ص ۳۸۰٫
۷٫ اصول کافی، کلینی، ج ۴، ص ۴۰۰٫
۸٫ همان، ص ۴۲۲٫
۹٫ بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۷٫
۱۰٫ الغیبه، نعمانی، ص ۶۲٫
۱۱٫ اصول کافی، ج ۳، ص ۳۴٫
۱۲٫ شجره طوبی، شیخ محمد مهدی حائری، ج ۱، ص ۳٫
۱۳٫ المحجّه البیضاء، ملامحسن فیض کاشانی، ج ۴، ص ۳۵۶٫
۱۴٫ فضایل الشیعه و صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص ۴۵٫
۱۵٫ سوره اسراء، آیه ۷۰٫
۱۶٫ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۷۱۹٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۹۳٫
۱۸٫ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص ۱۹۱٫
۱۹٫ مأخذ قبل، ج ۷۱، ص ۳۹۵٫
۲۰٫ کشف الغمّه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۲۰۸٫
۲۱٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷٫
۲۲٫ وسایل الشیعه، حرّ عاملی، ج ۱۲، ص ۱۳۳٫
۲۳٫ سوره عنکبوت، آیه ۶۱٫
۲۴٫ بحارالانوار، ج ۳، ص ۴۱٫
۲۵٫ سوره صفّ، آیه ۲٫
۲۶٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸٫
۲۷٫ بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۹۸٫
۲۸٫ مأخذ قبل، ج ۸، ص ۹۳٫
۲۹٫ وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۳٫
۳۰٫ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۱٫
۳۱٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵٫
۳۲٫ مأخذ قبل، ج ۱، ص ۲۶۱٫
۳۳٫ همان، ج ۴۷، ص ۲۱۷٫
۳۴٫ همان، ج ۱،ص ۲۰۰٫
« مجله پاسدار اسلام »
منبع: http://www.hawzah.net