« دلیل نیازمندی به دین » چیست، انسان چه نیازی به دین دارد، آیا با پیشرفت علم ضرورتی در رجوع به دین باقی می ماند و براستی انسان نمی تواند از راه رجوع به علوم تجربی نیازهای اصیل و انحصاری خود را بدست آورد؟


پاسخ: در پاسخ به این قبیل سؤالات ابتدا دلیل نیازمندی به دین را بررسی می نماییم و در ادامه ثابت خواهیم کرد دین در بر آوردن برخی نیازها، بی بدیل و بی رقیب است و علم هر قدر هم پیشرفت کند نمی تواند پاسخگوی این نیازها باشد. و در آخر برخی از کارکردهای دین را بر می شماریم که مجموعه آنها در حدّ کامل و آرمانی جز از راه دین قابل دست یابی نیست.
دلیل نیازمندی به دین:
متکلمین[۱] و فیلسوفان[۲] برای اثبات نیازمندی به دین ادله فراوانی ذکر کرده اند که ما در این مختصر فقط به یکی از آنها اشاره می کنیم. این دلیل بر مقدمات ذیل استوار است:
۱٫ خداوند حکیم کار لغو و بیهوده نمی کند، افعال خداوند غایتمند است. بر این اساس هدف از آفرینش آن است که مخلوقات خداوند، و از جمله انسان، به کمالات شایسته خود دست یابند.
۲٫ زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرت است و سعادت و شقاوت ابدی در گرو چگونه زیستن در این جهان است.
۳٫ انتخاب مسیر زندگی، افزون بر اراده، وابسته به شناخت و آگاهی است.
۴٫ ابزار عمومی شناخت (حس و عقل) از درک راه درست زندگی و چگونگی رابطه دنیا و آخرت ناتوان است. حس در قلمرو خارج از محسوسات کاربردی ندارد و عقل فراوان دچار خطا می شود. افزون بر این، عقل از تشخیص بسیاری از مصالح و مفاسد انسان ناتوان است.[۳]
از مجموع مقدمات یاد شده، روشن می شود که انسان برای وصول به کمالات نهایی خویش، نیاز به منبع دیگری، – غیر از حس و تجربه و عقل – دارد که تا با بهره گیری از آن بتواند در هر مورد راه درست را کاملاً بازشناسد و بر اساس این شناخت، به گزینش صحیح دست زند. بنابراین با توجه به مقدمه نخست حکمت الهی اقتضاء می کند که با بعثت پیامبران، مجموعه آنچه که شناخت آن برای وصول انسان به کمال نهایی اش لازم است در اختیار او نهاده شود و این به معنای ضرورت نیاز به دین است. که علوم بشری هر قدر هم پیشرفت کند توانایی پاسخگویی به این نیاز اصیل انسان را ندارد؛ چرا که همان طور که اشاره شد این علوم در پی ریزی برنامه ای همه جانبه برای زندگی این جهانی کارآمد نیست تا چه برسد به این که دور نمای زندگی پس از مرگ را تبیین کنند و راه درست زیستن را بنمایانند.
کارکردهای دین
اندیشمندانی که در حوزه دین مطالعه و تحقیق می کنند درباره خدمات و کارکردهای دین رویکردهای مختلفی دارند. گروهی دین را دارای کارکردهای منفی می شمارند[۴] و بعضی دیگر بر کارکردهای مثبت آن تاکید می ورزند. گروه دوّم خود در دو دسته جای می گیرند: کسانی که این کارکردها را همیشگی و جانشین ناپذیر می دانند و آنان که با وجود ستایش از خدمات گذشته دین، دوران آن را پایان یافته می خوانند. حقیقت آن است که دین الهی – بدان سبب که با فطرت انسان هماهنگ است – افزون بر سعادت اخروی، آرامش و رفاه دنیوی را نیز تأمین می کند و نیازهای اصیل اجتماعی و روانی انسان را – که اینک به مهم ترین آنها اشاره می کنیم – به نیکوترین صورت برآورده می سازد.[۵]
۱٫ معنا بخشی به زندگی؛ یکی از مهم ترین کارکردهای دین، معنا بخشیدن به زندگی دنیوی است. از نگاه انسان خدا باور، زندگی منحصر در حیات مادی نیست بلکه مرگ آغاز زندگی حقیقی است و حیات جاویدان انسان پس از مرگ شروع می شود. این تفسیر از مرگ به زندگی معنا می بخشد و خدا باوران را به استقبال عاشقانه از شهادت می کشاند. در مقابل کسانی که مرگ را پایان حیات انسان می شمارند به پوچ انگاری می رسند و زیستن در این جهان را بی معنا می یابند. به گفته برخی از دانشمندان، «مرگ چندان به سبب ناشناخته بودن یا پایان دادن به حیات فرد مایه هراس نیست، بلکه بیشتر به این دلیل مایه نگرانی است که زندگی را در هنگام حیات فرد برایش بی معنا و بیهوده می سازد.»[۶]
۲٫ نجات از تنهایی؛ آدمیان هر اندازه دیوارهای زمان و مکان را فرو ریزند و آرزوی زندگی در دهکده جهانی را دست یافتنی تر می بینند، گونه هایی از احساس تنهایی را با خود همراه دارند و در میان هم نوعان خود دارویی برای آن نمی یابند، به گفته پل تیلیخ (۱۸۸۶ ـ ۱۹۶۵م) «پیشرفت فناوری فاصله های زمانی و مکانی را برداشته، امّا بیگانگی دل ها از یکدیگر به گونه شگفت انگیزی افزایش یافته است.»[۷] این احساس تنهایی که یکی از عوامل پیدایش افسردگی است، شکل های گوناگونی می یابد و در فراگیرترین حالت، در قالب این آگاهی جلوه گر می شود که دیگران – هر اندازه نیروی خود را به کار گیرند – ‌به دلیل نارسایی در علم و قدرت، از گشودن گره بسیاری از مشکلات من ناتوانند.[۸] در این حالت اعتقاد به خدایی که در دانش و توانایی بی همتاست، آدمی را از گرداب تنهایی می رهاند و خلوت با پروردگار یکتا را شیرین ترین لحظه ها می گرداند.
دین دارای خدمات و کارکردهای فراوان دیگری است که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست و ما بصورت تیتروار به برخی از آنها اشاره می کنیم.
دین الهی مظهر وفاق و همبستگی و همزیستی مسالمت آمیز بین افراد جامعه بوده و همواره پیام آور صلح و دوستی است و برقراری عدالت را از مهم ترین اهداف خویش به شمار می آورد. و جامعه را به حرکت و جنبش وا می دارد و مؤمنان را به ستیز علیه ظلم و نابرابری فرا می خواند. نقش دین وحیانی در بالا بردن قدرت تحمل مشکلات چنان است که برخی از جامعه شناسان این حقیقت را خاستگاه پیدایش ادیان دانسته و بر آن شده اند که «دین اساساً پاسخی است به دشواری ها و بی عدالتی های زندگی و می کوشد تا این ناکامی ها را توصیه کند.[۹]
زندگی اجتماعی انسان بدون قانونی که ویژگی های آدمیان را در نظر آورد و حکومتی که آن قانون را به اجرا گذارد، برقرار نمی ماند. دین الهی در این زمینه بزرگ ترین راهنمای بشریت بوده و نقشی منحصر به فرد بر عهده گرفته است.
دین الهی در ابعادی گوناگون چون پی ریزی نظام ارزشی، فراهم نمودن ضمانت اجرایی و تقویت انگیزه درونی به یاری اخلاق می شتابد[۱۰] و آدمیان را به تهذیب و تزکیه روحی فرا می خواند. پشتیبانی دین از اخلاق چنان است که برخی معتقدند «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز است».
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
۱٫ عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، قم: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم.
۲٫ حسن یوسفیان، نیاز به دین، تهران: موسسه دانش و اندیشه معاصر.

——————————————————————————–
[۱] . علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم: انتشارات مصطفوی، ص ۳۷۵٫
[۲] . ابن سینا، الشفاء، الالهیات، قم: منشورات مکتبه آیت الله المرعشی، ص ۴۴۱ و صدر المتالهین، المبدء و المعاد، تهران: انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۴ ش، ص ۴۸۸ ـ ۴۸۹٫
[۳] . برای آشنایی بیشتر با این برهان، ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، راهنما شناسی، تهران امیر کبیر، ۱۳۷۵، ص ۲۷ ـ ۳۸٫
[۴] . ر.ک: اریک فروم، روانکاوی و دین، ترجمه آرسن نظریان، تهران: انتشارات پویش، ۱۳۶۳، ص ۲۳٫
[۵] . ر.ک: محمد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص ۸ و ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، ص ۱۹۳٫
[۶] . همیلتون ملکم، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: تبیان، ۱۳۷۷، ص ۳۸۱٫
[۷] . ویلیام آلستون و دیگران، دین و چشم اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، قم: دفتر تبلیغات ۱۳۷۶، ص ۱۱۵٫
[۸] . ر.ک: مصطفی ملکیان، کلام جدید ۲، (جزوه درسی)، ص ۱۲۶٫
[۹] . همیلتون ملکم، پیشین، ص ۲۴۱٫
[۱۰] . عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۷۳، ص ۲۸۶ ـ ۳۰۶٫

منبع:http://www.rasekhoon.net

________________________________________________________________________________________


چرا به دین نیازمندیم؟

خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: { فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَهَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا} (سوره روم /۳۰).
دین در اصطلاح عبارت از مجموعه معارف، قوانین و دستوراتى است که خداوند توسط پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، براى راهنمایى و سعادت جامعه تشریع فرموده است، این قوانین شامل سه بخش است:

۱ ـ اعتقادات ۲ ـ اخلاقیات ۳ ـ وظائف و تکالیف عملى.

موضوع سخن در این مقدمه بخش اعتقادات است و قبل از این که به بیان اجمالى این بخش بپردازیم اشاره اى به ضرورت دین و فواید آن مى کنیم.

ضرورت دین

انسان در این عالم بدون هدف آفریده نشده و خداوند حکیم از کار لغو و بیهوده منزّه است و از آیات و روایات استفاده مى شود که هدف از خلقت انسان همانا تحصیل کمالات و فضایل نفسانى و کسب درجات و رسیدن به مقامات عالیه است و رسیدن به این اهداف عالیه بدون برنامه دقیق و احکام و قوانین کامل و جامع مقدور نیست بلکه براى رسیدن و دست یابى به این مقامات با ارزش به احکام و مقرراتى نیازمند است که حقوق فردى و اجتماعى او را حفظ کند، آزادى و آرامش او را بر قرار و تأمین کند، راه تکامل و برنامه کسب کمالات و سعادت را به او بنمایاند و معلوم است که چنین برنامه اى با عقل محدود و فکر ناقص بشر انجام پذیر نیست، زیرا که انسان نیازهاى گوناگون و فراوان خود را مانند آفریننده خود نمى شناسد و از راه هاى رسیدن به مقصود خویش آگاهى ندارد، از آنچه موجب سعادت دنیا و آخرت او بشود خبر ندارد، بلکه اکثراً خوشبختى و سعادت خود را در به دست آوردن نیازهاى مادى و منافع دنیوى مى دانند و از نیازهاى معنوى و اخروى غافل مى شوند بلکه غالباً مصالح و منافع خود و وابستگانشان را بر مصالح دیگران ترجیح داده، دست به هر کار مى زنند.
خلاصه از آنجا که سعادت بشر در دنیا و آخرت در گرو اعقتاد سالم و عمل به برنامه ها و دستورات اسلام و تطبیق برنامه هاى روز مرّه زندگى (فردى و اجتماعى) بر قوانین سعادت بخش اسلام مى باشد، لذا ضرورت دین در جامعه قابل انکار نیست.

فواید دین

فواید دین بر دو نوع است:

۱ ـ فایده هایى که براى انسان از لحاظ فردى دارد

۲ ـ فایده هایى که براى انسان از لحاظ اجتماعى دارد.

فواید دین براى انسان از لحاظ فردى بسیار است و عمده آنها که روشن و بدیهى است در سه جمله خلاصه مى شود:

۱ ـ آرامش دل ۲ ـ قوّت روح ۳ ـ حفظ و نگهدارى شخص.

۱ ـ آرامش دل

خدا در قرآن کریم فرموده است: (الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (سوره رعد /28).
یعنى: کسانى که ایمان آورده اند و دل هاى آنها با یاد خدا آرام مى گیرد، آرى با یاد خدا دلها آرام مى شود.
جهان را صاحبى باشد خدا نام کز او آشفته دریا گیرد آرام بلى یکى از فواید مهم دین براى هر فرد آن است که او را خداشناس و معتقد به خدا ـ که حقیقت ثابت و تغییرناپذیر و مبدأ همه موجودات و عطا کننده کلیّه نعمت ها است ـ مى گرداند، خدایى که تمام خیرات و عزت و عمر و زندگى دست او است، و به این وسیله درون او آرام و خوش و خرسند و راضى و قانع و صابر مى شود، آرى آن که خدا را دارد همه چیز دارد، آن که خدا را بیابد نه ترس از نابودى و نه بیم از حوادث دارد و نه از پیش آمدها نگران مى شود.

خوشا آنان که الله یارشان بى
که حمد و قل هو الله کارشان بى
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى

۲ـ قوّت روح

دین انسان را قوىّ الاراده، با گذشت و مسلّط بر تمایلات نفسانى مى گرداند. خداوند درباره خاندان امیر مؤمنان حضرت على(علیهم السلام) فرموده است: {یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَاَسِیراً * اِنِّمَا نُطْعِمُکُم لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُریدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً} (سوره دهر / ۷ تا ۹).
یعنى: به نذر خود وفا مى کنند و از روزى که سختى هاى آن پراکنده است مى ترسند و غذاى خود را با آن که دوست دارند به فقیر و یتیم و اسیر مى دهند، ما شما را براى خدا غذا مى دهیم نه از شما پاداش مى خواهیم و نه انتظار سپاسگزارى داریم.
آرى این گونه صفات در روحى پیدا مى شود که قوى و نیرومند و معتقد به قدرت لا یزال الهى باشد، روح ضعیف هرگز داراى این گونه صفات عالى نمى شود، روح قوى و وابسته به خدا است که مى گوید اگر فرضاً خورشید را در کف راست و ماه را در کف چپم بگذارید دست از مقصد و هدف عالى ام برنمى دارم.

۳ ـ حفظ و نگهدارى شخص

سومین فایده دین نگهدارى و حفظ و کنترل انسان از حالات و صفات و غرایز مخرب و نابود کننده است، دین، انسان مؤمن و معتقد به مبدأ و معاد را از هر گونه فساد، تباهى تجاوز به حقوق دیگران و ظلم و ستم باز داشته و حفظ مى کند.
امیر مؤمنان حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «وَ اللّهِ لاََنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الاَْغْلاَلِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیء مِنَ الْحُطَامِ … وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَه أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَه مَا فَعَلْتُهُ» (نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۲۲۴).
یعنى: سوگند به خدا اگر شب را بر روى خارهاى سعدان بیدار به سر برم و یا در غل ها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوب تر است از این که خدا و رسولش را روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم کرده و چیزى از اموال دنیا را غصب نموده باشم… به خدا سوگند اگر اقلیم هاى هفت گانه را با آنچه در زیر آسمان ها است به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جویى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد.

بنابراین دین انسان را متوجه به خدا مى کند و در نتیجه دلش را آرام و روحش را قوى مى گرداند و او را از ناشایست ها حفظ و نگهدارى مى کند.
آرى انسان اگر به دین صحیح پى ببرد و آن گونه که شایسته است از دین استفاده کند سعادتى را که آرزو مى کند به برکت دین به دست مى آورد زیرا دین برایش هم فواید معنوى دارد و هم فواید مادى، دین به انسان اعتماد به نفس و قوت روح و آرامش و خرمى دل مى دهد و او را از زشتى ها باز مى دارد و در نتیجه تنش سالم، مالش محفوظ، زندگى اش خوش، نامش نیک و عاقبتش به خیر مى شود، خدا فرموده است: {مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ} (سوره نحل/۹۷).
یعنى: هر کس مرد یا زن ـ کار نیک کند و با ایمان باشد به او زندگانى پاکیزه مى دهیم و چنین کسان را نیکوتر از آن چه که انجام داده اند پاداش مى بخشیم.

فواید اجتماعى دین

مردمى که با هم زندگى مى کنند و در سود و زیان و عزت و ذلت و زندگى و مرگ با هم شریکند و در طرز فکر و احساسات به هم شبیه اند جامعه را تشکیل مى دهند.
جامعه درست همانند یک انسان است و حکم یک شخص را دارد و باید سه اصل اساسى در جامعه باشد تا جامعه سالم، قوى، با نشاط و قابل بقاء گشته و از زندگى حداکثر بهره را ببرد:


۱) الفت و یگانگى و اتحاد و همدلى میان افراد و طبقات.

۲) خوددارى افراد از شرارت و آزار نسبت به یکدیگر.

۳) تعاون و کمک کردن و همصدا شدن بر خیر و حق.


دین و اعتقاد به مبدأ و معاد به نحو احسن سه اصل نامبرده را در جامعه عملى مى سازد.
اولین فایده مهم دین براى جامعه ایجاد وحدت معنوى و اخوت و یگانگى میان افراد جامعه است و نیز مؤثرترین وسیله براى الفت دادن دل ها به یکدیگر است.
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْل اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً}(سوره آل عمران /۱۰۳).
یعنى: همه به ریسمان الهى چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که شما با هم دشمن بودید خدا دل هاى شما را با هم الفت داد و به نعمت خدا با هم برادر شدید

مؤمنان معدود لیک ایمان یکى
جسمشان معدود و لیکن جان یکى
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جان هاى شیران خداست


فایده دوم دین براى جامعه این است که دین اذیت و آزار و شرارت مردم را از یکدیگر مى گیرد یا لااقل کم مى کند، نیت شر و فساد را که موجب بدبختى فرد و جامعه است محو و نابود مى کند، دین بر دست و پاى اهریمنى که در باطن انسان در کمین است و همواره در تلاش است که برآشوبد و فتنه اى بر پا کند، زنجیر مى زند و او را مهار مى کند، دین از سرکشى و زورگویى و ارتکاب فحشاء نسبت به یکدیگر ممانعت و جلوگیرى مى کند، دین پیوستگى میان خویشاوندان را محکم و به آن امر مى کند.
خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: {إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْىِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ} (سوره نحل /90).
یعنى: خدا به عدالت و نیکوکارى و محبت به خویشاوندان امر مى کند و از کار زشت و ناپسند و ستم نهى مى کند، خدا شما را پند مى دهد، باشد که شما بپذیرید.
فایده سوم دین براى جامعه آن است که عموم مردم را به معاونت و همکارى بر انجام کارهاى خیر وا مى دارد و آنها را از معاونت و هم دست شدن بر انجام و به وجود آمدن بدى و گناه باز مى دارد، آنها را از عداوت و دشمنى با همدیگر نهى مى کند، آنها را از دوزخ نمودن محیط براى همنوعان خود منع مى کند و آنان را از عذاب سخت بر حذر مى دارد.
خدا در قرآن فرموده است: {وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ} (سوره مائده /۲)
یعنى: یکدیگر را بر نیکى و پرهیز کارى کمک کنید و بر گناه و دشمنى کمک نکنید و از خدا بترسید که عذاب خدا سخت است.
خلاصه این که دین با قوانین و برنامه هاى انسان ساز خویش جامعه اى را تشکیل مى دهد که روح آن جامعه خیر مطلق است و با چنین برنامه اى قوى و با نشاط و سربلند، افراد آن جامعه واجد سعادت دنیا و آخرت خواهند بود. ان شاء الله.

منبع:  احکام جوانان – آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره)       www.lankarani.ir