بذر دین، رویش زندگی

وقتی درختی می خشکد، یا ریشه اش به آب نمی رسد، یا دچار آفتی شده است. وگرنه، در شرایط عادی، باید درخت بروید و میوه دهد و در درخت بودن خویش به کمال برسد.

انسان چگونه می خشکد؟ ریشه در آب داشتنِ انسان به چیست؟ میوه و ثمر درختِ «وجود انسان» کدام است؟ و… در یک جمله: سعادت انسان در چیست و سعادتمند کیست؟

*

زندگی، مانند رویاندن یک گل و کاشتن نهال و سرسبز ساختن یک مزرعه است: مزرعه وجود! فصلی، مخصوص بذر افشانی و نهال نشانی است، فصلی هم مخصوص برداشت محصول و چیدن میوه و درو کردن خرمن و انباشتن انبار.

در نگاه دین، «زندگی» یک «مزرعه» است، «انسان» هم «دهقانِ» بذر خویشتن و رویاندن نهال فطرت است. «سعادت» هم «آفت زدایی» از این بوستان و به ثمر نشستن این نهال و رسیدن به «کمال انسانی» است. «غفلت» هم، «آتش»ی است که در این خرمن می افتد و همه برگ و بارها را می سوزاند.

خوشبخت، کسی است که بداند از کجا آمده، در کجاست و به کجا می رود؟

درک این «فلسفه حیات»، رسیدن به «بلوغ» است و هر که خام بمیرد و به این مرحله نرسیده، رخت از جهان بربندد، کال و نارس مرده و نابالغ، جهان را وداع گفته است ؛ هرچند هشتاد سال سن داشته باشد و دهها نوه و نتیجه!

این، محصول همان غفلت از «چرایی» و «چگونگی» زیستن است.

در باغ عمل، بی بر و حاصل ماندیم

غفلت زده در مزرعه دل ماندیم

این جان و دلِ خشک، کویری تر شد

هنگامه کِشت بود و غافل ماندیم

*

چگونه می توان از زندگی لذّت برد و با امید، زیست و به آینده، خوشبین بود؟

وقتی نیروها و تواناییهای وجودمان در مسیر «هدف خلقت» باشد، هرگز دچار «پوچی» نخواهیم شد. پوچگرایی، معنای دیگری از هدر رفتن بذر وجود در مزرعه زندگی است.

کسی که در چشم انداز خود، «آخرت» را هم (که مرحله ابدی وجود ماست) می بیند و برای کامیابی آن مرحله تلاش می کند، معنای خوشبختی را بهتر فهمیده است.

حضرت امیر(ع) می فرماید: «سعادت انسان در آن است که دین خود را به کف آورده باشد و برای آخرت خویش کار کند».(۱)

برخی انسانها، همچون آبی که در ریگزار کویر فرو می رود و نه کام تشنه ای را سیراب می کند، نه درختی را به بار می نشاند و نه چشم و دلی را می نوازد، در زندگی شان «هدر» می روند و دود می شوند و به هوا می روند. کسانی هم از لحظه لحظه عمرشان ثمر می چینند و برای روز نیاز، ذخیره می سازند. خوشبختی را در میان این گروه باید جستجو کرد.

باز هم کلامی از حضرت امیر(ع): «توفیقِ انجام دادن کارهای شایسته، از خوشبختی است».(۲)

و مگر آموزه دین، چیزی جز این گونه جهت دادن به فکر و نیّت و عمل و تلاش است؟ دین، در مسیر خوشبخت ساختن انسانها، به آنان رهنمود می دهد که:

ـ فلسفه حیات و مبدأ و معاد را بشناسند،

ـ از بردگی نفس امّاره و سلطه ابلیس رها شوند،

ـ در کارهای نیک، از یکدیگر پیشی گیرند،

ـ دنیا را پل عبور برای سرای جاودانه آخرت ببینند،

ـ از آنچه دارند، برای آبادانی خانه ابدی خرج کنند،

ـ با پاک زیستن و انصاف داشتن و اهل گذشت و ایثار بودن، لذّت زندگی و معنویت حیات را دریابند،

ـ با قناعت و ساده زیستی، از دام حرص و آز، برهند،

ـ کامیابی را فراتر از «ثروت مادی» و «رفاه دنیوی» بشناسند،

ـ با عبودیت و بندگی خدا، در طریق فطرت گام بردارند،

ـ برای ورود به عرصات محشر، ره توشه صالحات ذخیره کنند، نه کالای قاچاق ستم و گناه،

ـ و بسیاری حکمتهای ناب از این قبیل، که برای پیروانش خوشبختی و آرامش روح و راحتیِ وجدان و احساس لذّت می آورد.

*

آینده را چه کسی برایمان می سازد؟

مگر آخرت و بهشت، از فراهم آمدن قطره قطره و ذرّه ذرّه نیکیها، طاعتها، مردمْ دوستیها، خدمت رسانیها، یاری رساندن مظلومان و کمک کردن به محتاجان فراهم نمی شود؟

اقبال لاهوری می گوید:

در طلب کوش و مده دامنِ امّید ز دست

دولتی هست که یابی سرِ راهی، گاهی

این دولتِ سر راه ـ که همان خوشبختی است ـ برای تلاشگران صادق و عاشقان جویا و جویندگان امیدوار، خواهد بود. دست یافتن به بهشت و بهشتی شدن، عین خوشبختی است و نفیس ترین دولتِ سر راه است ؛ ولی چه کسانی اهل بهشت اند؟ قرآن، بهشت را پاداش کدام عمل و کدام گروه می شمارد؟ به تعبیر قرآن: «خوشبختان، جاوادنه در بهشت اند».(۳)

و… این، یعنی هر که بهشتی نشود، سعادتمند نیست و هر که نتواند در مرحله دنیا، بهشت آخرت را برای خویش بنیان نهد و فراهم سازد، از خوشبختی دور است.

اینکه دین برای آدمی خوشبختی می آورد، به همین معناست. «فرجام نیک» چه در دنیا و چه در آخرت، نشانه ای از خوشبختی است ؛ آن هم خوشبختیِ حقیقی. کلام نورانی حضرت علی(ع) در این زمینه چنین است: «حقیقتِ سعادت، آن است که کار انسان با سعادتْ پایان گیرد و حقیقتِ بدبختی و شقاوت، آن است که عمل انسان به شقاوتْ پایان پذیرد».(۴)

فرجام اندیشی و عاقبت نگری، تنها در انسانهای متعهدی که به سعادت خویش اهمیت می دهند، یافت می شود. این درست است که: «جوجه را آخر پاییز می شمارند». آخر پاییز عمر ما، رسیدن به مرحله حساب و کتاب آخرت است. آنجاست که «سعید» و «شقی» بازشناخته می شوند. این نیز رهنمودی از امیر مؤمنان(ع) است که می فرماید: «آن گاه که [اعمال] بر خدای سبحان عرضه شوند، خوشبختی و بدبختی از هم بازشناخته می شود».(۵)

دین، می کوشد تا هم دنیای متدیّن را مرفّه کند، هم آخرتش را آباد سازد ؛ هم نیازهای جسمی و مادّی انسان را تأمین کند، هم خواسته های روح و جان او را برآوَرَد ؛ هم فرد را به کمال برساند، هم جامعه را متکامل سازد ؛ هم آرامش درون و اطمینان نفس و راحتی وجدان به انسان ببخشد، هم زندگی را از ستم پذیری و حقیرزیستن و حیوانیت، رها کند و به تعالی برساند.

بی شک، راهی که خدا برای خوشبختیِ بندگانش ترسیم کرده است ـ که همان «دین» است ـ ، زودتر آنها را به هدف می رسانَد.


۱ . غررالحکم، ج ۷، ص ۱۶۰٫

۲ . همانجا.

۳ . سوره هود، آیه ۱۰۸٫

۴ . میزان الحکمه، ج ۴، ص ۴۶۴ .

۵ . همانجا.

پدید آورنده : جواد محدّثی ،    مجله حدیث زندگی – صفحه ۵۴

منبع:  http://hawzah.net