بصیرت‏ ویژگی بارز شهیدان کربلا

بصیرت‏ ویژگی بارز شهیدان کربلا

شناخت روشن و یقینى از دین، و وظایف مرتبط با آن «بصیرت» نام دارد. این ویژگی از صفات شایسته و ستوده‏اى است که یک مسلمان همواره باید در زندگى فردى و اجتماعى از آن برخوردار باشد؛ زیرا بدون این ویژگی شخص فاقد قدرت تشخیص مسیر حق از باطل گشته و نمی تواند از میدان امتحان به سلامت خارج گردد.

حضرت امیر علیه السلام از رزمندگان راستین با این صفت یاد مى ‏کند که:«حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلى‏ اسْیافِهِمْ»؛[۱] بصیرت هاى خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنى اگر در میدان نبرد تیغ مى ‏زدند، از روى بصیرت بود.

از ویژگی های بارز شهیدان کربلا برخورداری از چنین صفتی است. حماسه‏ آفرینان عاشورا، بى‏ هدف و کورکورانه به کربلا نیامدند؛ بلکه آنان اهل بصیرت بوده، هم نسبت به درستى و حقّانیت راه و رهبرشان، هم به اینکه وظیفه ‏شان جهاد و یارى امام است، هم شناخت دشمن و حق و باطل. این در کلام و شعار و رجز امام و یاران شهیدش مشهود است.

حتّى آگاهى امام حسین علیه السلام از فرجام شهادت در این سفر و آگاهانیدن‏ یاران و همراهان به پایان این قیام، نوعى داشتن بصیرت و دادن بصیرت است، تا انتخاب افراد، آگاهانه باشد. امام خود مى‏ دانست که شهید خواهد شد :«مَا ارانِى الَّا مَقْتُولًا». [۲]

این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهى ‏شان از روى بصیرت و آگاهى باشد. شب عاشورا در جمع یاران خویش فرمود:

«اینان مرا خواهند کشت و همه کسانى را که پیش روى من جهاد مى‏ کنند. پس از غارت، خانواده مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از اینها (شهادت و اسارت) خبر نداشته باشید، یا بدانید ولى (از رفتن) شرم کنید. نیرنگ نزد ما خاندان حرام است. هرکس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد …». [۳]این براى آن بود که همراهانش آگاهانه براى شهادت بمانند.

در طول راه هم که مى‏ آمدند، از اینگونه سخنان فرمودند. به نقل ابو مخنف: حضرت دوست نداشت که همراهیان با او همراه شوند مگر آنکه بدانند به استقبال چه وضعیّت و سرنوشتى مى ‏روند. حضرت مى ‏دانست که اگر آینده را براى آنان روشن کند، تنها کسانى همراهى‏اش خواهند کرد که حاضر به مواسات، فداکارى و کشته شدن در کنار او باشند.[۴]

امام، خود به بى ‏وفایى مردم آگاه بود، با این حال، به سوى کوفه حرکت کرد تا به تکلیف عمل کند. یاران او، علاوه بر بصیرتى که از کلمات امام در این مسیر فرامى ‏گرفتند، خودشان در زندگى اهل تشیخص و شناخت‏ بودند. درباره «ابوثمامه صائدى» نوشته ‏اند که «بصیر بود، از تکسواران عرب و از چهره‏هاى برجسته شیعه بود».[۵]

نافع بن هلال، شب عاشورا پس از سخنان امام حسین علیه السلام برخاست و ضمن اعلام وفادارى گفت: «فَانَّا عَلى‏ نِیَّاتِنا وَ بَصائِرِنا»؛[۶] ما همان انگیزه‏ ها و بصیرت هایمان را داریم و از دست نداده ‏ایم.

عابس بن ابى شبیب، وقتى خدمت امام رسید، به او چنین گفت: سلام بر تو اى ابا عبدالله! خدا را گواه مى‏ گیرم که من بر آیین تو و آیین و خطّ مشى پدرت هستم. [۷]

پس از ماجراى عاشورا، وقتى در مسجد کوفه، به امام حسین علیه السلام توهین کردند و ابن زیاد، شهید عاشورا را دروغگو خواند، صحابى بزرگوار و روشندل، عبدالله بن عفیف ازدى در مجلس حضور داشت، برخاست و به دفاع از اهل بیت و ردّ سخنان والى کوفى گفت: دروغگو پسر دروغگو تو هستى و پدرت و کسى که تو را امارت و ولایت داد و پدرش، اى ابن مرجانه! آیا فرزندانِ پیامبران را مى‏کشید و سخنِ صدّیقان مى ‏گویید؟ [۸]

بُرَیر در صحنه کربلا وقتى با بعضى از چهره‏هاى خبیثِ سپاه دشمن گفت گو مى‏کرد، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ زادَنى‏ فیکُمْ بَصیرَهً»؛[۹]   سپاس خدایى را که بصیرت و شناخت مرا درباره شما افزون ساخت.

چه کلام عبدالله عفیف و چه کلام بریر بن خضیر، نشان‏دهنده بصیرت‏ آنان در انتخاب راه و شناخت دوست و دشمن است و با این سلاح در میدان مبارزه حاضر شدند.

امام صادق علیه السلام درباره حضرت عباس علیه السلام با تعبیر «نافذ البصیره» یاد مى ‏کند که گویاى عمق شناخت آن شهید است: «کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِىٍّ نافِذَ الْبَصیرَهِ صُلْبَ الْایْمانِ».[۱۰]

در زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام نیز مى‏خوانیم:

«وَ انَّکَ مَضَیْتَ على‏ بصیرهٍ مِنْ امرِکَ مُقتَدِیاً بِالصَّالِحینَ»؛[۱۱]که شهادت او را از روى بصیرت و براساس اقتدا به صالحان برشمرده است. نیز مى‏ خوانیم: خدا را گواه مى‏گیرم که تو همان راهى را رفتى که شهداى بدر و دیگر مجاهدان راه خدا پیمودند. [۱۲]

در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهداى بدر و مجاهدان اسلام و اقتدا به صالحان و پیروى از انبیا تأکید شده است، با تعبیراتى همچون: «اشْهَدُ انَّکَ مَضَیْتَ عَلى‏ ما مَضى‏ عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الُمجاهِدُونَ … وَ انَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلى‏ بَصیرَهٍ مِنْ امْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحیِنَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ»[۱۳]

عاشورا به ما مى‏آموزد که در صحنه‏هاى زندگى، در پیروى ها و حمایت ها، در دوستى ها و دشمنى ها و موضعگیرى ها، براساس شناخت عمیق و بصیرت عمل کنیم و با یقین و اطمینان به درستى کار و حقّانیّت مسیر و شناخت خودى و بیگانه و حق و باطل، گام در راه بگذاریم.[۱۴]

      


[۱] . بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۸۷٫

[۲] . بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۸۷٫

[۳] . موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۳۹۹٫

[۴] . وقعه الطّف، ص ۱۶۶٫

[۵] . ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۴۶٫

[۶] . وقعه الطّف، ص ۲۳۷٫

[۷] . وقعه الطّف، ص ۲۳۷٫

[۸] . همان، ص ۲۶۶٫

[۹] . عنصر شجاعت، ج ۱، ص ۱۶۴٫

[۱۰] . اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰٫

[۱۱] . مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام، ص ۴۳۵٫

[۱۲] . همان.

[۱۳] . همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص ۴۰۳٫

[۱۴] . پیامهای عاشورا، جواد محدثی، ص۲۵۸٫

منبع:  http://mazaheb.com

Powered by WPeMatico