خوشنودى مادر
 
امام صادق علیه السلام فرمود:
در مدینه فردى هنگام جان دادنش، زبانش گرفته بود و زمان فوتش نزدیک مى‏ شد. حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم کنار او آمده و فرمود:
بگو:
 «لا اله الّا اللَّه».
آن فرد نتوانست بگوید.
پیامبر دوباره تکرار کرد. ولى آن شخص باز هم نتوانست.
زنى بر بالین او حاضر بود. حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: آیا این شخص مادر دارد؟
زن عرض کرد: بلى یا رسول اللَّه! من مادرش هستم.
حضرت فرمود: آیا از او راضى هستى؟
عرض کرد: نه، از او خشمگین هستم.
حضرت فرمود: من دوست دارم که از او راضى شوى.
عرض کرد: یا رسول اللَّه! بخاطر خشنودى شما از او راضى شدم.
آنگاه پیامبر رو به آن شخص کرد و فرمود:
بگو:
 «لا اله الا اللَّه».
آن فرد تکرار کرد.
پیامبر فرمود: این دعا را بخوان:
 «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر، اقبل منّى الیسیر و اعف عنّى الکثیر، انّک انت العفوّ الغفور» یعنى: اى خدایى که از بندگان، طاعت اندک را مى ‏پذیرى و از گناهان بسیار آنها مى‏ گذرى، از من عبادت ناچیزم را قبول فرما و از نافرمانی هاى بى ‏شمارم درگذر، که تو بسیار بخشنده و آمرزنده هستى.
آن فرد این دعا را خواند. حضرت فرمود: چه مى ‏بینى؟
او پاسخ داد: دو موجود سیاه بر من وارد شده‏ اند.
حضرت فرمود: دوباره بخوان.
دوباره خواند. پیامبر مجددا سؤال فرمود: چه مى‏ بینى؟
گفت: آن دو موجود سیاه از من دور شدند، و دو موجود سفید بر من وارد شده ‏اند. و اکنون آن دو موجود به من نزدیک شدند و مشغول قبض روح من هستند.
و در همان لحظه از دنیا رفت «۱».
   

 
 
 
           

منبع:          گلچین صدوق، ج‏۱،    (نرم افزار گنجینه روایات نور)

( ۱) حدیث ۳۴۷، ج ۱، ص ۱۳۲٫۱۲۵