ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اهل تسنن
پرسش:۳٫ ماجرای آتش سوزی خانه حضرت علی و سیلی خوردن حضرت فاطمه به دستور چه کسی و در کدام یک از منابع اهل تسنن ذکر شده؟
پایگاه حوزه، شماره ۳- ۱۴۴۳۱،
پاسخ:
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان، تنها شیعه آن را نقل کرده است.[۱]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کرده اند؛ چنان که سید مرتضی رحمه الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود؛ و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»[۲]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَهَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.»[۳]
اما منابع اهل سنت:
۱- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (۵۴۸ – ۴۷۹ ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَهَ یَوْمَ الْبَیْعَهِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[۴]
همین قول را اسفرائینی (متوفای ۴۲۹ ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَهَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَهِ، عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[۵]
۲- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَهَ یَوْمَ الْبَیْعَهِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[۶]
۳- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»[۷]
۴- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه و آله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که بر او وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[۸]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَهً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کرده اند.[۹]
۵- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[۱۰] او میگوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه السلام فرمود: ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیه السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَهَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیتَها فاطِمَهَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَ اللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصدیقه» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَهَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یزَلْ یذْکُرُ وَ یقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[۱۱] چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیه السلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) و مصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیه السلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابا بصیر از امام صادق علیه السلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است: « وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یدْخُلُ عَلَیها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[۱۲]
[۱] . شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۶۰٫
[۲] . سید مرتضی، تلخیص شافی، ج۳، ص۷۶، تلخیص شیخ طوسی.
[۳] . اثبات الوصیه، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ۲۴٫
[۴] . الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۵۷٫
[۵] . اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص۱۰۷٫
[۶] . الوافی بالوفیات، صفدی، ج۵، ص۳۴۷ ر.ک: سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج۲،ص۲۹۲٫
[۷] . الامامه والخلافه، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰ ۱۶۱٫
[۸] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص۲۵۲٫
[۹] . شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱٫
[۱۰] . سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
[۱۱] . شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص۴۱۷، (منشورات شریف رضی).
[۱۲] . بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۰٫
http://www.hawzah.net/fa/questionview.html?QuestionID=62568&ListQuestionSubject=True&ListKeywordAlpha=True&SearchText=%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA+%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7
شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام از منظر علمای اهل تسنن
یکى از شبهاتى که از سوی اهل تسنن مطرح مىشود این است که جریاناتى چون سوزاندن درِ خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و شهادت حضرت محسن(علیه السلام) در جریان هجوم به خانه و … همه از کارهاى زشت و ناپسندى است که آن را فقط شیعه نقل کرده و فاقد اعتبار است. ما در این مقاله قسمتى از عبارات و روایاتی که علماى اهل تسنن از قرن سوم هجرى تاکنون در کتابهاى خود نوشتهاند را خواهیم آورد که تصریحاً و تأویلاً اشاره به وقایع مذکور دارد.
پس از رحلت نبی مکرم اسلام وقتی که امیرالمومنین علی (علیه السلام) مشغول غسل و کفن نمودن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند؛ عدهای از انصار و مهاجر در سقیفه جلسهای برای تعیین جانشین پیامبر بر پا کردند. این مردم بیمعرفت به جای این که به فکر انجام مراسم نبی اکرم باشند به دنبال جاه و مقام رفته بودند. اینان تلاش داشتند که روز عید غدیر و معرفی حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان امیرالمومنین و وصی پیامبر اکرم به ظاهر به فراموشی بسپارند و به دنبال هوای نفس خود باشند. در این بین تعدادی انگشت شمار از جمله عمار، سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر که از مدافعان امیرالمومنین بودند و پایبند به وصیت نبی مکرم؛ به عنوان اعتراض به سقیفه و دفاع از امیرالمومنین علیه السلام در خانه ایشان جمع شده بودند. مردم نیز تحت تاثیر جو حاکم، به بهانه بیعت گرفتن از این افراد برای خلیفه اول، راهی منزل حضرت شدند و در این بین حرمت خاندان وحی و دختر نبی و اهل بیت ایشان را حفظ نکردند و بیحرمتیهای بسیاری در آنجا صورت گرفت. تا جایی که از آتش زدن درِ خانه هم کوتاهی نکردند. علمای اهل تسنن نیز این موارد را در کتابهای خود ذکر کردهاند که نام کتاب و آدرس آنها را ذکر مینمائیم.
1ـ ابن أبى شیبه (متوفى ۲۳۵ ه.ق) در کتاب خود به نام «المصِّنف» جلد هفتم، ص ۴۳۲ روایت شماره ۳۷۰۴۵(چاپ بیروت) .
2ـ ابن قتیبه (متوفى ۲۷۶ ه.ق) در کتاب خود به نام «الامامه و السیاسه» ج ۱، ص ۱۲، چاپ مصر.
۳- بلاذرى (متوفى ۲۷۹ ه. ق) در کتاب خود به نام «انساب الأشراف» چاپ مصر، ج ۱، ص ۵۸۶، تحت عنوان «امر السقیفه» در حدیث شماره ۱۱۸۴٫
۴- طبرى (متوفى ۳۱۰ ه.ق) در کتاب خود به نام «تاریخ الاُمم و الملوک» ج ۲، ص ۴۴۳، چاپ بیروت.
۵- مسعودى(متوفى ۳۴۶ ه.ق) در کتاب خود به نام «اثبات الوصیه» ص ۱۴۲، تحت عنوان «حکایه السّقیفه» .
۶- ابن عبد ربّه (متوفى ۳۲۸ ه.ق) در کتاب خود به نام «عقد الفرید» ج ۳، ص ۶۴، چاپ مصر.
۷- شهرستانى (متوفى ۵۴۸ ه.ق) در کتاب معروف خود «الملل و النّحل»، ج ۱، ص ۵۷، چاپ بیروت.
۸ ـ ابن ابى الحدید (متوفاى ۶۵۵ ه. ق) در «شرح نهج البلاغه»، ج ۲، ص ۵۶(چاپ بیروت).
۹- اسماعیل عمادالدین (متوفى ۷۳۲ ه.ق) در کتاب خود به نام «المختصر فى أخبار البشر»، چاپ مصر، ج ۱، ص ۱۵۶٫
۱۰- عمر رضا کحاله در کتاب خود به نام «أعلام النساء» چاپ بیروت، در قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد (صلى الله علیه و آله).
شهادت حضرت محسن (علیه السلام)
گفتیم که مردم بیوفای آن عصر به دنبال تحریک برخی به در خانه دختر رسول خدا آمدند و نسبت به وصی پیامبر اکرم، امیرالمومنین علی (علیه السلام) بیحرمتی کردند و این هجوم به خانه وحی، ضایعاتی را در پی داشت و حضرت زهرا علیهاالسلام، عزیز رسول خدا، همو که پیامبر اکرم بارها در موردش فرموده بود: “کسی که دخترم، فاطمه را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد باعث ناخشنودی خدا میشود”؛ را صدمه زدند. از جمله این که باعث شدند حضرت، فرزند شش ماههاش را که رسول خدا نامش را “محسن” نهاده بود را سقط نماید. در بسیاری از منابع عامه نیز به سقط حضرت محسن بن علی (علیهماالسلام) اشاره شده است که نام آن منابع را ذکر مینماییم.
۱ـ ابن شهر آشوب در کتاب «المناقب» خود ج ۳، ص ۱۳۲، از کتاب «المعارف» ابن قتیبه دینورى این واقعه را نقل کرده است.
۲ـ مسعودى در«اثبات الوصیه» ص ۱۴۲٫
۳ـ شهرستانى در کتاب «الملل و النحل» چاپ بیروت، ج ۱، ص ۵۷٫
۴ـ ذهبى در کتاب «المیزان الاعتدال»، ج ۱، ص ۱۳۹، رقم ۵۵۲٫
۵ـ صفدى در کتاب خود به نام «الوافى بالوفیات»، ج ۶، ص ۱۷٫
۶ـ الاسفرائینى التمیمى در کتاب «الفرق بین الفرق»، ص ۱۰۷٫
۷ـ الحموئى الجوینى الشافعى در کتاب «الفرائد السمطین»، ج ۲، ص ۳۵٫
۸ـ ابن ابى الحدید معتزلى در «شرح نهج البلاغه»، چاپ بیروت، ج ۱۴، ص ۱۹۲٫
نارضایتىهاى حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از برخی صحابه
از جمله مسائل قابل طرح و بحث که مربوط به روزهای آخر زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) میشود مسئله ناراضى بودن حضرت زهرا(علیهاالسلام) از برخی صحابه رسول خدا است (که این نارضایتى حضرت فاطمه علیهاالسلام، موجب نارضایتى رسول خدا و در نتیجه نارضایتى خداوند بارى تعالى را در پی داشت و دارد) ما در این جا با ذکر اسناد و مدارکى از علمای اهل تسنن که از معتمدین و بزرگان ایشان هستند، این مسئله و دلائل آن را مورد بررسى قرار میدهیم.
قسمت اول ـ تدفین شبانه
از دلایلى که نارضایتى حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مىرساند و علماى اهل تسنّن در منابع خویش ذکر کردهاند، تدفین مخفیانه و شبانه است. به راستى چرا باید دختر بزرگوار حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وصیت نمایند تا ایشان را بدینگونه و شبانه تدفین نمایند؟! و کسی بر پیکر مطهر ایشان نماز نخواند؟!
پاسخ این سؤال در لابلاى کتب اهل تسنن موجود میباشد.
۱- محمدبن اسماعیل بخارى در الصحیح، ج ۵، ص ۱۷۷، چاپ احیاء الثرات ـ بیروت.
۲- احمد البیهقى در السنن الکبرى، ج۶، ص ۳۰۰، چاپ بیروت.
۳- مسلم بن الحجّاج القشیرى در الصحیح، ج۳، ص ۱۳۸۰، چاپ مصر.
۴ـ ابن اثیر در کتاب «الکامل فى التاریخ»، ج ۲، ص ۱۲۶ .
۵- حافظ عبدالدّین محمد بن أبى شبیه، ج ۴، کتاب المصّنف، ص ۱۴۱٫ «انّ علیّاً دفن فاطمه لیلاً.»
۶- اُبى فلاح الحنبلى در کتاب شذرات الذهب، ج ۱، ص ۱۵،چاپ قاهره آورده است:
«و غسَّل فاطمهُ، اسماء بنت عمیس و على (علیه السلام) و دفنها لیلاً.»
به راستى چرا باید دختر بزرگوار حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وصیت نمایند تا ایشان را بدینگونه و شبانه تدفین نمایند؟! و کسی بر پیکر مطهر ایشان نماز نخواند؟!
۷- سیوطى در کتاب الثغور الباسمه، ص ۱۵، چاپ بمبئى آورده است.
«و غَسلها زوجها على، و صَلّى علیها و دفنها لیلاً»؛ همسرش علی او را شبانه غسل داد، بر او نماز خواند و دفنش کرد.
۸- عبدالرحمن بن عمرو الدمشقى در کتاب تاریخ أبى ذرعه ج۱، ص ۲۹۰ چاپ دمشق گوید: «توفّیت فاطمه، بعد رسول الله (صلى الله علیه وآله) بستّه اشهر، فدفنها على بن ابى طالب لیلاً»؛ فاطمه شش ماه پس از پیامبر رحلت کرد و علی (علیه السلام) شبانه دفنش کرد.
۹ـ ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه ج ۶، ص ۵۰ .
لازم به یادآورى است که در منابع ذکر شده در این قسمت از اهل تسنن، علاوه بر تدفین شبانه به مورد دیگرى نیز توجّه شده بود و آن اعراض حضرت زهرا (علیهاالسلام) از خلیفه اول و عدم تکلّم ایشان با او تا زمان وفات است و این خود نیز دلیلى دیگر بر غضب حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بر ایشان است.
قسمت دوم ـ خطبه حضرت زهرا(علیهاالسلام) در مسجد و در بستر بیمارى
در منابع اهل تسنن به مطلب (ناراضى بودن حضرت فاطمه علیهاالسلام از شیخین- خلیفه اول و خلیفه دوم-) تصریح شده است:
۱- ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه، ص۱۴، و نیز محمد بن یوسف گنجى شافعى در باب ۹۹ کفایه الطالب.
از دیگر مصادرى که گواه بر خشم و غضب حضرت زهرا(علیهاالسلام) بر برخی از صحابه است خطبه ایشان در مسجد است. که در مصادر اهل تسنّن خطبه مذکور ضبط شده است:
(در قدیمیترین نسخه در کتاب بلاغات النساء، نوشته ابوالفضل احمد بن ابى طاهر مروزى، که متولد ۲۰۴ و متوفاى ۲۸۰ هجرى است حاوى خطبههاى بلیغ زنان عرب است.
آیا الفاظ سنگین و سرشار از استدلال خطبه فدکیه، دلیل بر مصائب و رنجهاى وارده بر حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از وفات پدر بزرگوارشان نیست؟!
۲- بلاغات النساء، صص ۲۳ و ۲۴، چ بیروت .
۳- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۷۸ .
۴- المناقب، احمد بن موسى که سند آن منتهى به عایشه است .
۵- السقیفه، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهرى که از بزرگان اهل تسنن است و در کتابش به سندهاى مختلف این خطبه را نقل کرده است.
آیا الفاظ سنگین و سرشار از استدلال خطبه فدکیه، دلیل بر مصائب و رنجهاى وارده بر حضرت زهرا (علیهاالسلام) بعد از وفات پدر بزرگوارشان نیست؟!
پس از چند روز حضرت در اثر مصائب و لطمات وارده در بستر بیمارى قرار گرفتند و هنگامى که خبر به زنان مهاجر و انصار رسید شاید براى جبران و کاهش اشتباهات مردانشان به عیادت آمدند و از احوال حضرت پرسیدند؟ حضرت در پاسخ به این سؤال فرمودند:
«قالت: اصبحتُ و الله عائفه لدنیا کنّ، قالیهً لرجالکنّ»؛ «به خدا سوگند صبح کردم در حالى که از دنیاى شما بیزارم و بغض مردان شما در دلم جاى گرفت.»
آیا این سخنان کسى نبود که پیامبر (صلى الله علیه و آله) دربارهاش فرمود: من به شادىاش شادمان هستم و در ناراحتى او ناراحت… ؟!!
و از طرفى در کتب اهل تسنن آمده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: «فاطمهُ بضعه منى، فمن أغضبها، أغضبنى»؛ فاطمه پاره تن من است، غضب او ، غضب و ناراحتی من است.
لازم به ذکر است که علامه امینى در جلد ۷ کتاب الغدیر، صفحه ۲۳۲ نام شصت تن از علماى اهل تسنن را ذکر کردهاند که حدیث فوق را در کتب خویش آوردهاند.
و یا این که «ان اللهَ تبارک و تعالى یغضبُ لِغضب فاطمه و یرضى لرضاها.»
و نیز «من غضبت علیه ابنتى فاطمه غضبتُ علیه و من غضبتُ علیه غضب الله.»
چه شده است که حال، آن بانوى بزرگوار اینگونه سخن مىگویند و این چنین نارضایتى خویش را اعلام مىکنند! آیا بهانهاى و ابهامى براى کسى در طول تاریخ باقى مىماند؟!
پس بنابر آنچه خود اهل تسنن به آن اقرار دارند غضبناک بودن حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آنان در مورد صدمه زدن ایشان از جانب برخی از صحابه و تابعین آنان مسلم است و بنابر احادیث صحیح السند که متفق بین علماى اهل تسنن است صدمه به حضرت زهرا (علیهاالسلام)، اذیت رسول خدا، و آزار خدا را به دنبال دارد و هر کس که اطلاع اندکى از آیات قرآن داشته باشد، نتیجه خواهد گرفت:
به راستى چرا تنها دخت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) با فاصلهاى اندک، شبانه، با دلى پر درد به دیدار حق مىرود و تا کنون نیز مزارش مخفى مانده است؟! آیا این سند زندهاى از مصائب و مظلومیتهاى ایشان نمىباشد؟!
اولاً صدمه به حضرت زهرا(علیهاالسلام) که همان اذیت و آازار پیامبر (صلى الله علیه و آله) است، باعث غضب الهى و دور شدن از رحمت خداوند در دنیا و آخرت مىگردد.
«ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الآخره و اعدّلهم عذاباً مهینا» (احزاب :۵۷)؛ آنان که خدا و رسول او را به عصیان و مخالفت اذیت مىکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور فرموده) بر آنان عذابى خوار کننده مهیا است .
«والذین یؤذون رسول الله لهم عذابٌ الیم»(التوبه:۶۱)؛ و براى آنان که رسول خدا را اذیت کنند، عذاب دردناکى است .
و ثانیاً هر کس که مورد غضب الهى واقع شود گمراه است. چرا که «و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه /۸۱ )؛ و هر کس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد.
و ثالثاً هر کس که مورد غضب الهى واقع شود را نمىتوان دوست و یاور قرار داد چون که خداوند مىفرماید:
«یا ایهاالذین آمنوا لا تتولّوا قوماً غضب الله علیهم»(ممتحنه :۱۳)؛ اى اهل ایمان هرگز قومى را که خدا بر آنان غضب کرده یار و دوستدار خود نگیرید .
پس به فرمان خداوند نباید آنان را که خدا و رسولش را مورد غضب قرار دادهاند دوست داشت چرا که خدا و رسولش، به غضب فاطمه (علیهاالسلام) غضبناک و به اذیت او خشمناک مىشوند.
دوباره این سوال را از تمام کسانی که انصاف و وجدانی بیدار دارند می پرسیم:
به راستى چرا تنها دخت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله)، که پیامبر بارها فرموده بود هرگاه دل تنگ بهشت می شوم سینه فاطمه را می بویم. و به اعتراف تاریخ که پیامبر دستهای این بانوی دو سرا را می بوسیدند؛ با فاصلهاى اندک پس از رحلت پیامبر اکرم، شبانه، غسل می شود، کفن و دفن می شود و با دلى پر درد به دیدار حق مىرود و تا کنون نیز مزارش مخفى مانده است؟! آیا این سند زندهاى از مصائب و مظلومیتهاى ایشان نمىباشد؟!
گروه دین و اندیشه تبیان – نوشته مهری هدهدی
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=67823